موضوع ظلم و ستم اگر چه ممکن است در بین آفریدههای دیگر به وقوع بپیوندد اما موضوعیت آن در بین انسانها بیشتر است. زیرا اگر تمام درندگان روی زمین را به جان خودشان یا به جان انسانهای بیگناه و بیدفاع بیندازند هرگز جنایاتی مثل جنایات هیروشیما، ناکازاکی، بوسنی هرزگوین، سردشت و حلبچه که به دست «انسان» آفریده شده است نمیآفرینند.
با توجه به قرآن که در بر گیرنده همه آموزههای ادیان الهی است یکی از فلسفههای مهم ادیان الهی مبارزه با ظلم و ستم بوده است و منادیان مبارزه با ظلم و ستم از جمله پیامبران در این راه دچار بسیاری از سختیها و مصیبتها شدهاند و خود شاید از نخستین کسانی بودهاند که مورد ستم ستمگران زمان خویش قرار گرفتهاند این پدیدهی زشت در طول تاریخ توانسته است جان بسیاری از انسانهای بیگناه را بگیرد و خرابیهای وصفناشدنی را به بار آورده و امنیت و آسایش همهی جانداران روی زمین و حتی جمادات و غیره را به خطر بیندازد و صدها هزار انسان را در زمانهای مختلف از خانه و کاشانه خود آواره و دربدر کند. اگر چه تعریف ظالم و مظلوم و ظلم ممکن است آسان به نظر برسد اما تطبیق آن بر افرادی که دارای چنین ویژگیهایی هستند در دنیای امروز پیچیده به نظر میرسد وهر کس با توجه به دیدگاهها و معیارهایی که دارد به آسانی میتواند بخشی از این واژگان را بر رقبا یا پیروان خود اطلاق کند و از آن بهرههای لازم ببرد.
بنده در پی تعریف واژه ظالم و ظلم نیستم اما در بین واژه مذکور که ازآنها بحث به میان رفت و خود مورد ظلم قرار گرفته واژه «مظلوم» است که متأسفانه این واژه همانند بسیاری از واژگان دین به مرور زمان مورد تحریف قرار گرفتهاند و طبیعی است که هر حرکت تحریفی نسبت به هر واژهای بخصوص این واژه مورد نظر، میتواند پیامدهای منفی سیاسی و اجتماعی و غیره را در بر داشته باشد.
لذا برای روشنی مطلب و به منظور دفاع از کلمه «مظلوم» و کسانی که به حق این کلمه در هر زمانی بر آنها اطلاق میشود لازم دیدم که توجه خوانندگان عزیز رابه چند آیه از قرآن معطوف بدارم به این امید بتوانیم همانگونه که پیغمبر خدا (ص) دستور فرموده است به کمک ظالم و مظلوم شتافته و با جلو گیری از ظلم ظالم و مظلوم واقع شدن دیگران در حد وسع وتوان خود بتوانیم از پدیده «ظلم وستم» در جامعه انسانی جلوگیری کنیم.
آنچه در میان عامه مردم جا افتاده «مظلوم و ستمدیده» به کسی گفته میشود که مورد ستم قرار گرفته است دیگر خواه این فرد ستمدیده از ستمی که بر او رفته راضی باشد یا نه و یا اینکه بتواند برای دفع ستم از خود دفاع بکند یا نه اما در قرآن با توجه به آیات زیاد از جمله آیات ۲۱ و۲۲و ۲۳ سوره ابراهیم به خوبی روشن میشود که «مظلوم» به کسی گفته میشود که مورد ستم ستمگران واقع شده اما به دفاع خود میپردازد و زیر بار ظلم نمیرود و برای رفع ظلم از خود تا پای جان میایستد. اما کسی که هر چند مورد ستم واقع شده مادام به دفاع از خود نپردازد مگر اینکه راه چارهای نداشته باشد از حوزه «مظلوم» خارج شده و کلمه ظالم وستمگر بر او اطلاق میگردد.
برای روشنتر شدن مطلب اشارهای گذرا به مفهوم سه آیه مذکور میکنم.
خداوند اشاره به صحرای محشر و سه دسته از انسانها در آن روز دارد. دو دسته ازآنها سخت گرفتارند و هیچ راه گریزی از این سختی و عذاب و گرفتاری ندارد خواه بر آن صبر کنند یا نه.
یک دسته از آنها کسانی میباشند که به دیگران ظلم و ستم روا داشتهاند و مستکبرین به شمار میروند و یک دسته دیگر کسانی بودهاند که در این ظلم و ستم پیرو و دنباله رو ستمگران بودهاند بدین معنی که یا کمک و شریک مستکبرین و ستمگران بودهاند و از ته دل عملکرد آنان را تأیید کرده و با آنان همدست و شریک بودهاند و یا اینکه چون فکر کردهاند که همه قدرت دست ستمگران است و ستمگران بر هر چیزی قادر و توانا هستند و صاحب قدرت حقیقی که خدا است را فراموش کردهاند جرات نکردهاند در برابر ستمگران بیستند و آنان را از ظلم و ستم باز دارند وناچارا و بر خلاف میل باطنی هم برخودشان و هم بر دیگران ظلم شده است و آن دسته «ضعفا» به شمار میروند.
نکتهای در اینجا لازم به ذکر است واژه «ضعفا» با مستضعفین فرق دارد زیرا مستضعف واقعی در اصطلاح قرآن به کسی گقته میشود که او را به زور به استضعاف کشاندهاند و او نیز برای رهایی از چنین دامی تمام سعی و تلاش خود را به خرج داده است که در واقع میتوان گفت مستضعف همان مفهوم «مظلوم» به معنی قرآن دارد.
دو دسته مذکور یعنی «مستکبرین و ضعفا» در میدان محشر بعد از عصبانی و بد وبیراه گفتن به یک دیگر و تقصیر را به گردن هم انداختن به این نتیجه میرسند که علت اصلی پدیده «استکبار و ضعف» که هر کدام به آن گرفتار شدهاند و سبب هلاکت و بدبختی آنان گردیده است شیطان بوده است.
آنان همانطور که از سیاق آیات مذکور بر میآید به سراغ شیطان رفته و با استیضاح او مبنی بر اینکه چرا آنان را به این حال و روز انداخته او را مقصر اصلی تمام گرفتاریها میدانند.
شیطان نیز ضمن پذیرش اینکه او سبب گمراهی و بدبختی آنان بوده است از خود دفاع کرده و در نهایت تقصیر را به گردن خود آنان میاندازد زیرا او فقط یک دعوتگر به شر و بدیها بوده و بر کسی زور و اجبار نداشته و آنها بودند که به دنبالش رفتند و راه و روش او را در پیش گرفتند با این بگو مگوها ما بین مستکبرین و ضعفا از یک طرف و بین آنها و شیطان از طرف دیگر که هیچ سودی از آنان نیز حاصل نمیشود قضیه ختم میشود و حکم قطعی که همانا رفتن ستمگران یعنی «مستکبرین، ضعفا، شیطان» به عذاب دردناک است صادر میشود و تنها دستهی سوم که همانا اهل ایمان و عمل صالحاند یعنی کسانی که نه موجب پدیده «ظالم» شدهاند و نه به دیگران ستم روا داشتهاند و نه به کمک ستمگران جهت تأیید آنها شتافتهاند و نه در مقابل ظلمی که بر آنها رفته سکوت کردهاند نجات پیدا میکنند. و برای همیشه در آسایش و امنیت به سر میبرند.
به امید رفع ظلم از همهی مستضعفین و مظلومین جهان
والسلام علیکم ورحمة الله
مسلم خدری ۲۵/۴/۹۱
نظرات